تأثیر ظرفیت هوش تجاری ، یادگیری شبکه و نوآوری در عملکرد استارتاپ ها

تأثیر ظرفیت هوش تجاری ، یادگیری شبکه و نوآوری در عملکرد استارتاپ ها در سال 2021

تأثیر ظرفیت هوش تجاری ،

یادگیری شبکه و نوآوری در عملکرد استارتاپ ها

 

 

چکیده:

 

این مقاله مدلی برای بررسی تأثیرات مستقیم هوش تجاری (BI)

بر عملکرد و تأثیرات غیرمستقیم آن از طریق یادگیری شبکه (NL) و نوآوری (INNOV) ارائه می دهد.

 

تحقیقات بر اساس نمونه 228 استارت آپ از کشورهای مختلف اروپایی انجام شده است.

ما این روابط را با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری کشف می کنیم.

 

نتایج این مطالعه به تأثیرات مثبت در میان متغیرهای مختلف اشاره دارد

و می توان نتیجه گرفت که ظرفیت های هوش تجاری بر یادگیری ،

نوآوری و عملکرد شبکه تأثیر دارد. از این یافته ها می توان ادعا کرد که

باید با توجه به تأثیری که می تواند بر عملکرد شرکت داشته باشد ،

به ظرفیت های هوش تجاری در استارتاپ ها توجه شود. همچنین ،

اثر یادگیری شبکه از طریق BI معنادار است و تأثیر مثبتی در عملکرد دارد.

 

از آنجا که شرکت های نوپا معمولاً با کمبود منابع دست و پنجه نرم می کنند

و تیم با تقاضاهای توجه زیادی روبرو است ، به نظر می رسد

پیشنهاد روش های کسب و کار تجاری چالشی جدید برای غلبه بر آن است ،

اما از آنجا که اطلاعات منبع اصلی برای تصمیم گیری بهتر است ،

می تواند نتیجه خوبی داشته باشد.

 

 

 

 

 

 

 

معرفی:

اصطلاح معمولاً پذیرفته شده ای برای مراجعه به

هوش داخلی و خارجی مورد نیاز تصمیم گیری تجاری وجود ندارد ،

ما Business Business (BI) را اصطلاحی چتری متشکل از فناوری ها

و فرایندهای مقابله با اطلاعات برای بهبود تصمیم گیری می دانیم (Wanda & Stian، 2015 ) BI

“هم یک فرآیند و هم یک محصول” است. این فرایند از روشهایی تشکیل شده است

که سازمانها برای تولید اطلاعات مفید یا اطلاعاتی که می تواند به سازمانها کمک کند تا بقا و رشد کنند ،

استفاده می کنند. این محصول اطلاعاتی است که به سازمانها امکان می دهد

رفتار “رقبا ، تأمین کنندگان ، مشتریان ، فناوریها ، خریدها ، بازارها ، محصولات

و خدمات و فضای عمومی کسب و کار” خود را با درجه اطمینان پیش بینی کنند.

 

هوش تجاری (BI) توجهات را به خود جلب می کند.

زیرا افزایش در دسترس بودن اطلاعات از طریق ابزارهای الکترونیکی کسب ،

پردازش و ارتباطات وجود دارد که می تواند به عنوان پایه ای برای اقدامات اطلاعاتی

مورد استفاده قرار گیرد. همچنین ، زمینه تغییرات سیاسی و اجتماعی بزرگ در سراسر جهان ،

افزایش رقابت جهانی از رقابت جدید یا تهاجمی تر و تغییرات سریع فن آوری (نصری ، 2012)

نیاز به استفاده بهتر از اطلاعات دارد. عدم اطمینان روزافزون منجر به افزایش فعالیت های پردازش

اطلاعات در شرکت ها می شود (دیشمن و کالوف ، 2008).

 

 

 

 

 

 

 

در غیر این صورت ، بقای شرکت ها ممکن است در معرض خطر باشد (شولو ، 2010).

 

استارتاپ ها برای دستیابی به فضای خود در بازار سخت کار می کنند

و برای زنده ماندن و رشد باید عملکرد خود را انجام دهند.

باید توجه داشته باشیم که یک شرکت کوچک نسخه کوچک شده شرکتهای بزرگتر نیست.

از نظر ساختار ، منابع موجود ، شیوه های مدیریتی ،

واکنش زیست محیطی و نحوه رقابت در بازار تفاوت هایی دارند (من ، لاو و چان ، 2002).

 

در یک محیط کاملاً رقابتی ، پویا و بی ثبات ، شرکت ها باید تلاش کنند

اطلاعات را برای بهبود تصمیمات خود جمع آوری کنند.

این می تواند برای هر مشاغل یک چالش باشد ،

اما مشکلی بارز برای استارتاپ هایی که در بازار دست و پنجه نرم می کنند ،

است (Foster et al.، 2015) این فرآیند می تواند به مدیران کمک کند

تا با محیط خود مطابقت سازگار داشته و عملکرد شرکت های

خود را افزایش دهند (Zahra & Garvis، 2000؛ Zahra، Neubaum، and El-Hagrassey، 2002)

 

نظریه منبع مبتنی بر منابع (RBV) ادعا می کند که ،

برای توسعه و حفظ مزایای رقابتی ، شرکت ها باید از دارایی های جسمی ،

انسانی و سازمانی خود ، چه ملموس و چه نامشهود

استفاده کنند (Lonial & Carter، 2015؛ Molina، Del Pino، and Rodriguez، 2004 )

مفهوم مهم این نظریه این است که شرکتهایی که منابع با ارزش و کمیاب را کنترل می کنند ،

 

 

 

 

 

توانایی ایجاد یک مزیت رقابتی را دارند ،

علاوه بر این ، اگر تقلید یا جایگزینی این منابع دشوار باشد (Wiklund & Shepherd، 2011).

 

به صورت مکمل ، دیدگاه دانش بنیان (KBV) بر دانش

به عنوان با ارزش ترین منبع در شرکت متمرکز است (Villar، Alegre، & Pla-Barber، 2014).

با مشاهده دانش به عنوان عامل اصلی تولید که شرکت می تواند

از آن مزیت رقابتی بدست آورد ، بر اساس نظریه RBV بنا می شود.

 

BI یکی از این دارایی هاست زیرا می تواند برای به دست آوردن

اطلاعات مورد استفاده قرار گیرد و به طور همزمان می تواند به افزایش

دانش در دسترس مدیران کمک کند. این امر به این دلیل امکان پذیر است

که فرایندهای تولید دانش هر دو جستجوی و ترکیب مجدد هستند (کلمبلی ، کرافت ، و کواتارو ، 2013).

 

در این مقاله ، ما با ویژگی های BI به عنوان یک ساختار چند بعدی روبرو می شویم

که چندین جنبه را ارزیابی می کند: جامعیت درون صنعتی ، تجزیه و تحلیل صنعت بین المللی ،

تشریفات BI و سودمندی ادراک شده. دو مورد اول مربوط به جنبه های بیرونی هوش

و سایر موارد مربوط به ساختار داخلی و استفاده از اطلاعات است.

این ترکیب می تواند درک درستی از تلاش های اطلاعاتی برای حمایت از تصمیم گیری به ما بدهد.

 

رابطه با نوآوری ، مفهوم کلیدی موفقیت سازمانی در نظر گرفته شده است.

همچنین ، روند جمع آوری دانش با استفاده از یادگیری شبکه مورد مطالعه قرار می گیرد.

تعامل با بازیگران مختلفی که دارای دانش فنی یا غیرفنی هستند

می تواند برای تسریع در کسب این منبع غیرمادی مهم باشد.

سرانجام ، روابط بین این سازه ها و عملکرد ارزیابی می شود.

زیرا این فرایندها می توانند به مدیران کمک کنند تا با محیط خود

مطابقت موثر داشته و عملکرد را افزایش دهند (زهرا و گارویس ، 2000 ؛ زهرا و همکاران ، 2002).

 

از آنجا که کمبود تحقیق در مورد مطالعات BI

در شرکت های کوچک گزارش شده است (Hoppe، 2015) ،

ما سعی می کنیم با بررسی برخی از جنبه های BI در این نوع سازمان ها ،

نظریه را پیش ببریم. از اهمیت ، رویکرد به هوش تجاری

در یک دیدگاه مدیریتی است تا چشم انداز فن آوری سنتی (تریو ، 2017).

 

هدف این مقاله ارائه مطالعه ای در مورد رابطه

بین ویژگی های هوش تجاری (BIC) و تأثیر آن بر یادگیری شبکه (NL) ،

نوآوری (INNOV) و عملکرد (PERF) استارت آپ ها و

به طور همزمان اثر تعدیل NL و نوآوری در عملکرد مدلی برای مطالعه مستقیم میباشد.

 

 

 

 

 

 

 

پیشینه و فرضیه های نظری

هوش تجاری:

 

مطالعات اطلاعاتی اعمال شده در زمینه تجارت در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفت ،

گرچه این مفهوم سابقه طولانی دارد (Dishman & Calof، 2008؛ Tej Adidam، Banerjee، & Shukla، 2012).

BI از عناصر و فرآیندهای سایر زمینه ها مانند ارتش ، دولت و تا حدی

فرهنگ های اطلاعاتی استفاده می کند (مون ، 2014) ،

جایی که اقدامات اطلاعاتی دارای یک سنت مشخص است.

 

در ارتش ، اطلاعات مجموعه اطلاعاتی در مورد دشمن و فضای میدان جنگ است

که آنها باید با آن روبرو شوند و از آغاز ارتش ها و جنگ ها وجود داشته است.

نهادهای حاکم در طول تاریخ از اطلاعات ، به ویژه اطلاعات نظامی ،

برای پیشبرد منافع اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی مربوطه استفاده می کردند.

استفاده از مفاهیمی که به طور سنتی با ارتش در ارتباط است

در تجارت جدید نیست و به نظر می رسد که هوش یکی از این موارد است.

 

هوش تجاری می تواند به عنوان یک چتر دیده شود ،

که شامل فعالیت ها ، فرآیندها و فن آوری های مختلف برای جمع آوری ، ذخیره سازی ،

تجزیه و تحلیل و انتشار اطلاعات برای بهبود تصمیم گیری است (Wanda & Stian، 2015).

این یک ابتکار گسترده و پیچیده است که توسط چندین نویسنده متفاوت تعریف و مورد بحث قرار گرفته

و بنابراین تعریف واحدی ندارد (لوکمن و همکاران ، 2011) و حتی ممکن است گیج کننده باشد.

اما همه شامل ایده تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات

به دانش مدیریتی فشرده و مفید است (AL-Shubiri، 2012).

 

در زمینه مدیریت ، این مفهوم تحت عناوین مختلف مورد مطالعه

قرار گرفته است (Tej Adidam و همکاران ، 2012). برخی از نویسندگان از اصطلاح BI

برای انتقال مفهوم “پویش محیط” استفاده می کنند ،

که بر چگونگی “اسکن” مدیران از محیط سازمان خود متمرکز است.

دیگران به هوش یا تجزیه و تحلیل رقابتی اشاره می کنند

 بیشتر بر روی رقبا ، نقاط قوت ، ضعف و رفتار آنها متمرکز است.

در حالی که دیگران از هوش فناوری متمرکز بر پویایی فن آوری

یاد می کنند.

 

سایر برچسب ها برای دستیابی به همان مفهوم استفاده می شوند و شامل هوش بازار (یا بازاریابی) ،

هوش مشتری ، هوش محصول و هوش محیطی می شوند

(Hannula & Pirttimäki، 2003؛ Venter & Tustin، 2012)

یا گرفتن انواع اطلاعاتی خاص تر (هاپ) ، Hamrefors و Soilen ، 2009 ؛ شولو ، 2010).

 

این روش به شرکت ها امکان می دهد داده ها را به دانش مفید

تبدیل کنند (Hoppe و همکاران ، 2009) ، و سپس تصمیمات بهتر و سریع تری

اتخاذ کنند (Chang، Hsu، & Wu، 2014؛ Hannula & Pirttimäki، 2003) برای افزایش

عملکرد تجاری و پشتیبانی تصمیم ایجاد در تمام سطوح سازمانی ،

یعنی سطح استراتژیک ، تاکتیکی و عملیاتی (Berndtsson et al.، 2015).

این طبیعت دائمی است و امکان کشف مشکلات و آگاهی عمومی

در مورد وضعیت فعالیت ها (Shollo & Galliers، 2015) و

چالش های زیست محیطی را فراهم می کند.

 

توجه به این نکته مهم است که BI نه تنها در فرایند تصمیم گیری

بلکه در عملکرد بازیگران سازمانی نیز تأثیر دارد –

اینکه چگونه دانش را ایجاد می کنند ، دانش را ایجاد می کنند و

به اشتراک می گذارند (Shollo & Galliers، 2015) و بنابراین می تواند

به عنوان یک بعد فرهنگی در نظر گرفته شود.

 

 

در یک بررسی توسط واندا و استیان (2015) ،

مزایای اصلی درک شده از BI عبارتند از: تصمیم گیری بهتر ،

پیشرفت در فرآیندهای تجاری و پشتیبانی از تحقق اهداف استراتژیک تجاری در میان دیگران.

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری:

 

ملاحظات نهایی ، محدودیت ها و مسیرهای آینده

 

هوش تجاری معمولاً قابلیتی است كه بنگاه ها توسعه می دهند

و می توانند اطلاعات موجود را تحت تأثیر قرار دهند.

می توان آن را یک متغیر سازمانی داخلی دانست و همانطور که در ادبیات قبلی بیان شد ،

می تواند بر عملکرد تأثیر بگذارد. BI می تواند ابعاد یادگیری شبکه و نوآوری را افزایش دهد.

از این رو ، یک تأثیر مثبت باعث عملکردهای بهتر می شود.

این اثرات توسط نتایج پشتیبانی می شوند.

 

علی رغم ادبیات ارائه شده حاکی از وجود رابطه مثبت بین نوآوری و عملکرد است (ویکلوند و شپرد ، 2003) ،

نتایج هیچ ارتباط معنی داری نشان نمی دهد. این می تواند به دلیل ماهیت نمونه باشد

یا این رابطه نسبتاً غیر مستقیم است. معمولاً این مطالعات تمرکز خود را روی شرکتهای مستقر و با

سابقه بازار ثابت قرار می دهند که می تواند به این رابطه دسترسی بهتری داشته باشد.

 

سهم دیگری از تجزیه و تحلیل BI در استارتاپ ها ،

پرداختن به خلا در ادبیات حاصل می شود (هاپ ، 2015 ، تریو ، 2017).

 

به عنوان مفاهیم عملی ، اهمیتی را که ویژگی های BI می تواند در بهبود عملکرد شرکت داشته باشد ،

برجسته می کنیم. هوش تجاری بیشتر متمرکز بر جنبه های فنی است

اما توجه به تأثیر مثبت آن در ابعاد تجاری و سازمانی اهمیت دارد.

 

ما فکر می کنیم ، از یافته ها ، پزشکان باید آگاهی را از تأثیر عملکردها

و ویژگی های BI افزایش دهند. این موضوع ممکن است

در جلسات آموزشی و اطلاعاتی که به استارتاپ ها ،

یعنی توسط دستگاه های جوجه کشی ، هدایت می شود ، مورد توجه قرار گیرد.

 

چند نکته در مورد محدودیت های این مطالعه می تواند ذکر شود.

یکی از ویژگی های نمونه یعنی نمایندگی کشورهای مختلف مبدأ استارتاپ ها است.

برای تلاش برای غلبه بر این محدودیت ،

ما فقط از دو گروه پرتغالی و سایر استارت آپ های اروپایی استفاده کردیم.

 

محدودیت احتمالی دیگر مربوط به این واقعیت است

که ما سازه ها را در نظر گرفتیم: BI ، نوآوری ، یادگیری شبکه ای و رقابت پذیری

به عنوان متغیرهای نهفته ای که با عوامل ادبی ذکر شده اندازه گیری می شوند.

اگر در مدل مشابهی کاوش کنیم اما به جای آن از رویکرد ساختاری چند بعدی استفاده کنیم ،

می توان پیشرفتی در این مطالعه ایجاد کرد. این می تواند درک کند

که چه عواملی در روابط مورد تجزیه و تحلیل تأثیر دارند.

 

س questionsالات آینده پژوهشی که در این مقاله به آنها پرداخته نشده است ،

می تواند شامل مطالعه تفاوت در بین گروههای استارتاپی باشد

(به عنوان مثال براساس کشور ، بخش ، تجربه قبلی یا سالهای وجود). همچنین ،

برای بررسی تأثیر عوامل بیرونی مانند تلاطم محیطی یا سایر

مفاهیم مهم در ادبیات کارآفرینی ، مانند قابلیت های پویا یا ظرفیت جذب.

 

منابع
[AL-Shubiri، 2012]
سنجش تأثیر هوش تجاری بر عملکرد: یک مطالعه تجربی.
مجله مطالعات مدیریت لهستان ، 6 (2012) ، صص 162-173
[Berndtsson و همکاران ، 2015]
تجزیه و تحلیل بلوغ هوش تجاری.
مجله سیستم های تصمیم گیری ، 24 (2015) ، صص 37-54
[Bruyat and Julien، 2001]
تعریف زمینه تحقیق در کارآفرینی.
مجله مشاغل تجاری ، 16 (2001) ، ص 165-180
[کالانتون و همکاران ، 2002]
جهت گیری یادگیری ، قابلیت نوآوری محکم و عملکرد شرکت.
مدیریت بازاریابی صنعتی ، 31 (2002) ، صص 515-524
[Calantone و همکاران ، 2003]
اثرات تلاطم محیطی بر برنامه ریزی استراتژی توسعه محصول جدید.
مجله مدیریت نوآوری محصولات ، 20 (2003) ، صص 90-103
[Cepeda-Carrion و دیگران ، 2012]
تأثیر ظرفیت جذب بر نوآوری: زمینه سیستم و قابلیت سیستم های اطلاعاتی به عنوان کاتالیزور.
مجله مدیریت انگلیس ، 23 (2012) ، صص 120-129
[چانگ و همکاران ، 2010]
از ویراستاران: واریانس روش معمول در تحقیقات تجاری بین المللی.هوش تجاری یادگیری شبکه ابتکاری
مجله مطالعات تجارت بین الملل ، 41 (2010) ، صص 178-184
[چانگ و همکاران ، 2014]

اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *